یکتا

دلنوشته هایی از دیار سبز و آبی

یکتا

دلنوشته هایی از دیار سبز و آبی

ازماست که برماست

امان ازشلوغی همیشگی دفتر دادسرا .امان ازمردمی که فریادهایشان رابرسر مدیر دفترها می زنندوجلوی قاضی ساکتند.امان ازمردم نادان که هرچه می کشند ازنادانیشان است.امان از فرسودگی وبی امکاناتی ساختمان قدیمی دادگستری باوجود اتمام ساختمان جدیدی که منتظر یک مدیر با کفایت واراده ای برای اسباب کشی است.یادش به خیر مدیری که هنوز یک ماه از معارفه اش نگذشته بود که به ساختمان مناسبی نقل مکان کردیم.وقتی دادگستری شهری روابط عمومی ندارد طبیعی است که بعد ازگذشت 2 ماه از شروع به کار رئیس دادگستری جدید مسوولان شهر بی اطلاع باشندودادگستری تقصیر را به گردن استان بیاندازد واین رایک توهین تلقی کند چرا که رییس دادگستری قبلی می خواهد درانتخابات شرکت کندواحتمال دارد برگزاری مراسم تودیع ومعارفه از سوی استان تبلیغ محسوب شود!


تهران

کنکور قبول شدوباهزارامیدوآرزوراهی تهران شداستخدام شد ازدواج کرد بچه دارشدو...پدرومادرش هنوزمنتظربودندکه برگردد.دیگه شهرش برایش کوچک بود...فامیلهای بی کارراهم به تهران کشانده بودوکاروزندگی برایشان جور کرده بود آدم مهمی نشده بود یک کارمند جزء توی یک اداره معمولی صاحب یک خانه 50 متری درجنوب شهر وبدترازهمه اینکه بچه هایش دربدترین مدارس جنوب شهر درس می خوانندوقدمی کشند دخترش نابغه بود ومستحق بهترین امکانات ولی پدرو مادرش اهمیتی نمی دادند...هنوزوقتی تعطیلات به شهرش می رودوهم دوره ایهایش را می بیند افسوس زندگی وموقعیت آنها را می خورد!به راستی آیا نمی توانست این داشته های اندک را در شهرش به دست آورد که راضی شد فرزندانش درهوای سرشار از سرب ومسموم تهران قد بکشند؟به نظر شما تهران شهر آرزوها است؟

آرزو

نمی دانم چرا یک روز آرزو کردم دردادگستری کارکنم؟چرا فرشته ی آرزوها گفت آمین؟

لحظه های شیرین


سومین دندان الینا هم افتاد. 

عزیزدلم یادمه وقتی اولین دندانت افتاد پدرت نوشهر بودمن نمی دانستم باید خوشحال باشم ازاینکه بزرگ شدی یا ناراحت به خاطر اینکه خیلی زود بزرگ شدی.همیشه فکر میکردم دندانهای شیری ات  وقتی کلاس اول بروی می ریزدنه در4سالگی!وقتی دندانپزشک اطفال گفت طبیعی است چون 6ماهگی دندان درآورده ای پذیرفتم.

دیشب که دندانت رازیر بالشت گذاشتی ومن برایت جایزه گذاشتم وفهمیدی هی میرفتی نگاه می کردی ومی گفتی فرشته همان مامان است؟من گفتم مامانها هم فرشته هستندومی گفتی من ندیدم که استیکر زیر بالشم گذاشتی.

قربونت برم عزیزم که اینقدر کنجکاوی.درمورد عمو قصه وعموپستچی که برای بچه های خوب توی مهد کادو میاره هم گفتی مامان وباباها کادو میخرن به عمو میدن؟(البته این سوال رااولین بارپارسال پرسیدی ودیشب تکرارش کردی.)من وپدرت ترجیح دادیم توی دنیای کودکی نگهت داریم ودلت رابا عموها شادتر کنیم.درآخرگفتی مامانی دیگه هدیه هاتو وقتی دختر خوبی بودم خرجم نکن وقتی دندانم افتاد بذار زیربالشم.

خدایا برای دیدن این لحظه های شیرین هزاران بار شکر.امیدوارم همه بچه های دنیا سیر پدروسیرمادرباشند.آمین یارب العالمین.

راستی این شب زنده داریها پیش درآمد ورود نی نی است شکر.

برای مسافر همیشگی مشهد

عزیزم الینا یک نقاشی قشنگ از خانواده 4 نفره ما کشید که موفق نشدم دروبلاگم بارگذاری کنم.عکس نی نی راتوی دل من نقاشی کرده بودخیلی بامزه بود.خاله من ازوقتی یک نقطه بودم پیش شما بودم.کاش الان هم اینجا بودی .دوستت دارم.الینا

هر آنچه بگندد نمکش می زنند

یک قاضی حین دریافت 5میلیون تومان رشوه دستگیر شد.

اتاقم چندروزی است که عوض شده است .خدارا شکر اینجا همه سرشارازانرژی مثبتند.تا متوجه شدند که جای میزم خوب نیست خودشان آنرا جابه جا کردند.دستشان درد نکند .مرا یاد همکاران با صفایم درتهران انداختند.یاد باد آن روزگاران یاد باد.

الینا گشنه است می گوید مامانی شام گشنه پلو داریم؟

کلاس کامپیوتر

استاد اقدامات امنیتی جهت حفظ اطلاعات محرمانه راوقتی ازاینترنت استفاده می کنیم آموزش می داد.غافل ازاینکه حتی یک سیستم دراداره به اینترنت وصل نیست !

سیم رابط نداشت تا ویدئو پروجکشن راعقبتر نصب کندکه تصویر بزرگتر شود!

برای این کلاس پرمحتوا نفری 6هزارتومان پرداخت کردیم وبه جای 8ساعت آموزش فقط یک ساعت آموزش دیدیم وپربار گشتیم.

راستی کلاس درنمازخانه تشکیل شدوموبایلها دائم زنگ می خورد.

عمو باران

فردا می خواهیم بریم هشتمین جشن بزرگ کودکان.جای همه فرشته هاخالی.(مبین .فرهاد .رازین .رایا. یاسمن .یسنا .سحر .صدف. امیرحسین ‍‍‍‍.حریر.محمدحسین.)هنوزدیرنشده عموباران منتظره.