یکتا

دلنوشته هایی از دیار سبز و آبی

یکتا

دلنوشته هایی از دیار سبز و آبی

روانشناسان کوچک

الینا می گه پدرومادرها به جای با تلفن حرف زدن باید بابچه ها شون بازی کنند!الان آمدکنارمن ودارد مطلبم راباصدای بلند می خواند.خداراشکرکردم که من زیادپای تلفن وقت نمی گذرانم وگرنه حسابی شرمنده می شدم.

جشن الفبا

دیروز جشن الفبای الینا بود.همه چیز بسیار عالی بود.بچه ها خیلی زیبا برنامه اجرا کردند .افتخار می کنم به همه ی فرزندان کشور عزیزم ایران وامیدوارم کودکان سراسردنیا شادوسلامت باشند.

دیروز شاهداستعدادهای فراوان خانم معلم هم بودیم.استادانه مراسم رامدیریت کردبه طوری که 80 نفر حاضرین در جشن برجای خود میخکوب شدند...ازاول تا آخرمراسم رقصید!رقص چاقورااجراکرد!شمع کیک الفبا رابه تنهایی فوت کرد!به چند نفرازبچه ها متن هایی برای دکلمه داده بود که همگی درمدح وستایش خودش بود!یک لحظه فکر کردم روز معلم است!

خلاصه کلام دخترمن باسوادشد.

معلم عزیز کلاس اول من سرکارخانم شیفته ی کشاورزدوستت دارم.امیدوارم هرجا هستی سلامت وشاد باشی.