الینا دوست توی آپارتمان پیدا کرده باهم می روند حیاط دوچرخه سواری وبازی می کنندخداراشکر
دیگه حوصله اش سر نمی روندوازتنهایی درآمده.
داشتیم فیلم زیر نویس انگلیسی نگاه می کردیم مهدی گفت :الینا مگه تو می فهمی ؟الینا گفت :
آره بابا من انگلیسی بازم!
الینا کارهای بامزه می کرد که مهدی گفت :عجب بچه خنده داری داریم ببریمت سیرک نمایش بدهی
بقیه بخندند؟الینا گفت:آخه بلد نیستم روی توپ راه بروم!
الینا می گفت:بچه ها از نوشتن ودانشگاه بدشان می آید ولی من دوست دارم گفتم:آفرین توپرفسور
می شوی که گفت:آره فسفرورمی شم!
وقتی تهران بودیم مامانم الینا را حسابی می چلوندوبوسش می کردکه الینا گفت:مادرجون خوب
حال می کنی مگه من کیسه بوکسم!
الیناداشت باسی دی ورزش می کردکه به حرکات صورت رسیدالیناگفت:عجب حرکات مسخره ای است من گفتم:الینا انجام بده برای چین وچروک خوبه الینا گفت:من که بزرگ نیستم چین وچروک داشته باشم لباسم نیستم که چروک بشم!