یکتا

دلنوشته هایی از دیار سبز و آبی

یکتا

دلنوشته هایی از دیار سبز و آبی

باغ گیاه شناسی نوشهر

دوهفته پیش بااستادیوگا به باغ گیاه شناسی نوشهررفتیم.خداراشکر درختان تاریخی ونادرباغ هنوزپابرجاهستند.

باغ گیاه شناسی نوشهر مربوط به دوره پهلوی دوم است و در نوشهر، خیابان بهار آزادی، نرسیده به پل ماشلک واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۳۸۵ با شمارهٔ ثبت ۱۷۷۹۵ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.

این باغ  در خطر تخریب کامل توسط استانداری مازندران برای ساخت یک جاده قرار دارد. این تصمیم با واکنش شدید فعالانمحیط زیست در ایران روبه رو شده است.در بخش منابع طبیعی، هیچ‌ عرصه پژوهشی دیگری در ایران وجود ندارد که قدمت تاسیسش به سال 1310 برسد و در آن درختانی وجود داشته باشد که تا 200 سال از عمرشان بگذرد. با این وجود، دلیل اهمیت حفظ این باغ و حساسیت فعالان این حوزه برای صیانت از تمامیت آن، فقط کارکرد موزه‌ای و دیرینه بودن قدمت برخی از پایه‌های آن چون بلند مازو، نمدار، توسکا و ممرز نیست. حتی وجود تنها پایه بلوط چوب‌پنبه در ایران، قدیمی‌ترین پایه‌های دارتالاب و ژینکو در کشور، 25گونه کاج و حدود 30گونه اکالیپتوس نیز، دلیل حساسیت بی‌مانند و ارزش والای این باغ نیست. از همین‌رو، به فرض اگر این باغ به عنوان یک اثر ملی به شماره 17795 در سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کشور ثبت هم نمی‌شد، باز هم چیزی از ارزش‌هایش کم نمی‌کرد. 

پس دلیل برتری‌های بی‌مانند این عرصه 35 هکتاری چیست؟ آیا اینکه باغ نوشهر تنها مکانی در جهان است که دو گونه جدید و منحصر به فرد، یعنی اسپیره نوشهری و افرای مازندرانی به‌طور همزمان در آن زیست می‌کنند، می‌تواند دلیل اهمیتش باشد؟ 


پیاده روی درسکوت

امروزبااستادیوگاازکلاس به سمت دریا درسکوت پیاده روی کردیم تاهمه ی صداهارابشنویم وهرآنچه را که تاکنون نمی دیدیم ببینیم.تجربه جالبی بودگاهی بایدساکت بودشایدخداهم حرفی برای گفتن داشته باشد.

کناردریاکلی ورزش کردیم وگوریلی خندیدیم وبسیاردعاکردیم .

خدایا شکرت که امروزرادیدم.

سالگرد ازدواج

1382/09/06من ومهدی ازدواج کردیم.امروز خیلی خوشحالم چون ثابت شد هرآنچه که بایدبه اثبات می رسید.خدایا هزاران بار ازتوممنونم که هرچه داریم ازتوست.

خانم مدیر مهربان

چندروز پیش شیر پاکتی کوچکی که هنوز چندماه به انقضای تاریخ مصرفش مانده بود را برای الینا درکاسه ریختم تاباچی پف بخوردولی شیرخراب بود یادمدیر مهدالیناافتادم که الینا همیشه به خاطر اینکه اوشیرش رادهن می زده تاببیندخراب نباشدبهمن شکایت می کردخداراشکرکردم که هیچ وقت به اواعتراض نکردم واین کارش رابه حساب عشق به بچه هامی گذاشتم.

اوکاری راانجام می داد که من هیچ وقت انجام نمی دادم.امیدوارم سلامت وپایدار باشد.