یکتا

دلنوشته هایی از دیار سبز و آبی

یکتا

دلنوشته هایی از دیار سبز و آبی

کل کل

دیروقت بودوالینا باپدرش مشغول تخمه خوردن بود من به او گفتم:دندانهایش را مسواک بزند وبخوابد

دخترم گفت:مامانی بذار یک کم سوختگیری کنم باکم پرشه میرم می خوابم!

13به در

13فروردین باعمه ها -عموومادربزرگ الینا رفتیم کناردریا. هواعالی بودجای همگی خالی خیلی هم شلوغ بود.بچه ای مشغول آب بازی بودعمه الینا ازش پرسیدالینا توهم تا حالا تودریا شنا کردی ؟الینا

گفت:آره من بامایوومثل آدم شنا کردم !

عیدباالینا

-مهدی وپدرم وشوهرخاله ام مشغول درست کردن جوجه کباب بودند الینا هم حسابی کمک می کردو

باد می زدمامانم آمدوگفت :دست همه آقایان درد نکندکه یک دفعه الیناگفت:مثل اینکه یک خانم هم 

اینجا هست!

- شمال عیددیدنی رفتیم خانه دایی ام دوتا مرغ داشت به الینا گفتم بره با مرغها بازی کند گفت:چه

فایده داره همش بچه ها شون را می خورنداین جوری دل مامان وباباشون می سوزد!

- مامانم به الینا گفت:کمک کند وبشقابهارا جمع کندالینا گفت:حوصله کمک ندارم حوصله بازی دارم!

- مهدی به الینا گفت:بره کنترلها را بیاورد که الینا گفت:من گشنمه نمی تونم بعدشم من بااین هیبتم

برم کنترل بیاورم!

-الینا بابرادرم ودایی ام مشغول دکتربازی بودوعروسکش که سر گنده و چشمهای ریزی دارد را به دکتر بردو گفت:چون مار نیشش زده اینجوری شده البته شماها دکتر الکی هستید بابام دکتر متخصص 

است!

-عمه الیناوقتی به شکم الینا دست می زدالینا مثل اسباب بازی ازخودش صدا درمی آورد.بعدش که

الینا تب کردومریض شددیگه صدادرنمی آوردعمه اش ازش پرسید چرا صدایت در نمی آید؟الینا گفت:

باطری ام تمام شده وشارژندارم!

نقشه کودکانه

بچه ای که با پدرومادرش به عیددیدنی آمده بود به هیچ وجه نمی خواست برود .الینا وپسرعمه اش توپی رابردنددم درگذاشتندوتابچه بیرون رفت در را بستد!!!

سال نو مبارک

شب چهارشنبه سوری پدرومادرم آمدند پیشمان الینا خیلی خوشحال بود کلی بامادرجونش بازی کرد.ازمن وباباش پرسیدبرایشون برقصم باباش گفت مگه تو رقاصی ؟الینا گفت مگه هر کی میرقصه رقاصه؟مگه تو ومامان توعروسیتون رقصیدید رقاص بودید؟تازه ما تومهدوقتی تولداست می رقصیم. رفتیم کناردریابالون هواکردیم وآتش بازی کردیم .الینا از صداهای بلندمی ترسیدومی گفت:دلم رفت برین دلم رابگیرید.من غلط کردم دیگه نمی خواهم بریم خانه .

سفره هفت سین امسال راالیناچید.چشمان دخترم شادی رابه من هدیه می کند.خدارابه خاطر وجود

الینا وسلامتیش هزاران بار شاکرم.