یکتا

دلنوشته هایی از دیار سبز و آبی

یکتا

دلنوشته هایی از دیار سبز و آبی

کل کل های نوه وبابابزرگ

بابام داشت کتاب می خواندالینا ازش پرسیدچرا کتاب می خوانی؟بابام گفت:می خواهم عقلم زیاد بشه الینا گفت:مگه عقل نداری؟

شبها موقع خواب می گفت:به من محبت کنید کمبود محبت گرفتم.

روز تولد دایی اش لیست خریدنوشت وبرنامه ریزی کردومتن قشنگی نوشت وفلوت زدوخلاصه خواهرزاده گی کرد.


آن روزهایی که روزها را می شمردم 

می خواستم که تولدت باشد

برای تولدت لحظه شماری می کردم

دایی جانم تولدت مبارک

1393/02/22 وقتی تومدرسه قصه نویسی داشتند الینا قشنگترین قصه رانوشت وازعلایم نقل قول وویرگول ونقطه هم استفاده کرد.

الینای مهربان من باگذشت ومهربانی اش دوستان جدیدپیداکردوآنها برایش کاردستی درست کردندونوشتندالینا ممنونیم که به مادوستی رایاددادی.

الینامی گه من کمبود محبت دارم چون تو صبحها که نیستی(بگذریم که تاظهرکه من ازآزمایشگاه برمی گردم خواب است)ظهرهم که می آیی می خوابی وشبها هم که فقط من رادعوامی کنیدوکتک می زنید!!!!!!بنابراین نتیجه می گیریم که منبایددراتاق شمابخوابم!!!!!؟؟؟؟؟؟؟

روانشناسان کوچک

الینا می گه پدرومادرها به جای با تلفن حرف زدن باید بابچه ها شون بازی کنند!الان آمدکنارمن ودارد مطلبم راباصدای بلند می خواند.خداراشکرکردم که من زیادپای تلفن وقت نمی گذرانم وگرنه حسابی شرمنده می شدم.

جشن الفبا

دیروز جشن الفبای الینا بود.همه چیز بسیار عالی بود.بچه ها خیلی زیبا برنامه اجرا کردند .افتخار می کنم به همه ی فرزندان کشور عزیزم ایران وامیدوارم کودکان سراسردنیا شادوسلامت باشند.

دیروز شاهداستعدادهای فراوان خانم معلم هم بودیم.استادانه مراسم رامدیریت کردبه طوری که 80 نفر حاضرین در جشن برجای خود میخکوب شدند...ازاول تا آخرمراسم رقصید!رقص چاقورااجراکرد!شمع کیک الفبا رابه تنهایی فوت کرد!به چند نفرازبچه ها متن هایی برای دکلمه داده بود که همگی درمدح وستایش خودش بود!یک لحظه فکر کردم روز معلم است!

خلاصه کلام دخترمن باسوادشد.

معلم عزیز کلاس اول من سرکارخانم شیفته ی کشاورزدوستت دارم.امیدوارم هرجا هستی سلامت وشاد باشی.

!!!

معلم کلاس اولم را هیچ وقت فراموش نمی کنم.دلی دریایی داشت.قلبش به عشق بچه ها می تپید وبدون هیچ چشم داشتی عاشقانه به من آموخت.روش اواستادوشاگردی بودومثل آن پیرمردمعروف که اسمش را نمی دانم به مادرس می داد.خیلی مهربان بودوصدای دلنشین اوهنوزتوی گوشم است.بعضی معلم ها فقط به پول فکر می کنند.جالبه که شاگردانشان رابراساس سطح تحصیلات پدرومادرودرآمدشان انتخاب می کندوفقط اوحق انتخاب دارد!

به بچه ها می گوید:بابچه های دیگر کلاسها دوست نباشید!هرکس خوراکی خودش رابخوردو...

ازنظرآموزش حرف اول رامی زندوبه معلم های دیگر نیزآموزش می دهد.درس زندگی نیزبه شاگردانش می آموزددرخصوص لباس پوشیدن - پس انداز کردن - بخشیدن - کارگروهیو...کاش کمتر به مادیات می اندیشیدواینقدر به خاطر باسوادکردن شاگردانش سر مامنت نمی گذاشت.الحق که معلمی شغل انبیاوبسیارطاقت فرسااست.


دفتر سواری

چند هفته پیش که برای عروسی مرسده به ترمینال نوشهر رفته بودیم الینا با دیدن تابلو دفتر سواری گفت:

دفترها اینجا سوار اتوبوس می شوندولی قدشان که نمی رسد!!!

بدون شرح

روی درب مغازه ای در میدان همافران نوشهر این مطلب پارچه نویسی شده است:

این مکان به دلیل رعایت عدم ضوابط نیروی انتظامی تااطلاع ثانوی تعطیل می با شد.

بچه که داشته باشی...

بچه که داشته باشی جوان می مانی سرزنده وشاداب چرا که هرروز بااوبه دنیایش سفر می کنی.امروز الینا من رابرد به 13-14 سال پیش زمانی که مجرد بودم وتازه تحصیلات کارشناسی ام را به اتمام رسانده بودم وقبل از اینکه دوباره دانشجو شوم وسر کار بروم شمع سازی می کردم...

برای درس علوم الینا شمع درست کردم یک قلب ویک ستاره صورتی الینا کلی ذوق کردمخصوصا که رفتیم ویلاواز صبح مشغول دوچرخه سواری وبازی بودومن راباخاطراتم تنها گذاشت وهرازچندگاهی به من سر می زد تا فردا بتواند توضیح بدهد .

نهارتوحیاط جوجه کباب خوردیم.الینا به باباش گفت:ضبط راروشن کند من گفتم نه می خواهم صدای آب رابشنوم.الینا گفت:

خوب برو خانه شیر آب راباز کن دیگه!!!

28 بچه درخانه

تصورش را بکنید وقتی 28 دختر بچه ناقلا باهم تشنه شوند.با هم داد بزنندواسم آنهایی که در راه پله هستندرا صداکنند. یک دفعه باهم دعوا کنند وقهر وگریه راه بیاندازند.هرچند لحظه یکبار ازجایشان بلند شوند وشلوغ بکنند...طبیعی است که آدم یادش برود عکس بگیردوبرف شادی وکلاه رافراموش کند وفرصت پذیرایی از بزرگترها رانداشته باشد.ستایش یکی ازدوستهای الینا موقعی که کیک روی میز بود به من گفت می خواهم بیایم وسط برقصم وقتی گفتم فعلا که میز وسط است گفت اشکال نداره میام روی میز می رقصم!!!وقتی ازبچه ها پرسیدم مگه صندلیهای ما میخ داره که اینقدر بلند می شوید ؟گفتند بله دارد!!!

تولد خیلی خوبی بود به بچه ها خیلی خوش گذشت.خداراشکر می کنم که همه راضی ازمنزل ما رفتند.جای همگی بسیار خالی بود.به امید روزی که دوباره کنار هم باشیم.

تولدالینا

امروز تولدالینا است ولی 5شنبه برایش جشن مفصلی تدارک دیده ام .دوم اردیبهشت ماه 1386 ساعت12 فرشته من زندگی مارا برکت وشادی بخشید .به قول هما خانم 100 ساله شوی من باشم.